گفتگو با خداداد عزیزی درباره کتاب زندگیاش/ چهرههای ورزشی و هنری اجازه دهند کتاب زندگینامهشان نوشته شود/ این کتاب واقعیت زندگی من است
تاریخ انتشار: ۲ تیر ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۸۰۵۰۸۶۷
کتاب «تو خداداد عزیزی هستی؛ پا به توپ از رضاییه تا ملبورن» نوشته جواد رستم زاده روزنامه نگار ورزشی به تازگی به چاپ سوم رسیده است.
ک به بهانه چاپ سوم این کتاب و سالروز تولد خداد عزیزی گفتگویی درباره این کتاب با راوی آن انجام دادهایم که مشروح این گفتگو را میخوانید.
* چه شد پیشنهاد نوشتن زندگینامهتان را پذیرفتید؟
من از اول خیلی راغب به این کار نبودم و پیشنهادهای زیادی هم برای نوشتن کتاب و ساخت فیلم و مستند داشتم اما تن ندادم تا اینکه جواد رستمزاده پیشنهاد نوشتن کتاب را مطرح کرد؛ رستمزاده را سالیان سال میشناسم.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
* پس بیشتر به دلیل حس اعتماد به نویسنده بود که این پیشنهاد را پذیرفتید؟
بله! چون من راحت نمیتوانم اعتماد کنم و درباره صداقت کاری و رفتاری آدمهای اطرافم سخت باور هستم اما جواد رستمزاده را میشناختم همین شناخت، باعث شد زیاد درباره نتیجه کار فکر نکنم و بدون سبک، سنگین کردن به قلبم رجوع کردم و بنا بر اعتمادی که داشتم به او جواب مثبت دادم. من همه تصمیمهای زندگی ام همینطور بوده به ندای قلبم گوش دادم اگر دلم به کاری راضی بوده، انجام دادم و اگر برای انجام کاری با من نبوده آن کار را انجام ندادم.
* نظرتان درباره نتیجه کار و آنچه منتشر شده، چیست؟
این کتاب در حقیقت، نتیجه زحمات نویسندهاش است. جواد (رستمزاده) آنچه سالیان سال در حوزه رسانه و ورزش کسب کرده با شناختی که از من به عنوان دوست و ورزشکار ملی، داشته در این کتاب گردآورده است بنابراین کتاب اگر افتخاری کسب کند برای اوست. من فقط گاهی عکس برایش میفرستادم و اگر سوالی داشت و اطلاعاتش در مورد موضوعی کامل نبود، جزئیات بیشتری در اختیارش میگذاشتم چون همان اندازه که من از او شناخت دارم، او بیشتر من را میشناسد.
* کدام بخشهای کتاب بیشتر به دل شما نشست؟
ابتدای کتاب با سرفصل «تولد یک ستاره» که به دوران کودکی من و زندگی در روستا پرداخته را بسیار دوست داشتم. این قسمت به شرح دوران کودکی من، پدر و مادرم و خانواده پرداخته است که خواندنش برای من لطف خاصی داشت. عکسهای کتاب واقعاً جذاب بود مخصوصاً عکس پدرم در ۷۰ سالگی که در مقایسه با این سالها، بسیار قبراق و سرحال است یا عکسهای زمانی که من در راهآهن بازی میکردم یا در آلمان. احتمالاً رستمزاده برای اینکه به عکسها دسترسی پیدا کند زحمات زیادی کشیده که البته جذابیت کتاب را هم چند برابر کرده است. این کتاب برآمده از واقعیتهای زندگی من و انعکاس زندگی ورزشی من است. اگر کسی درباره فراز و فرودهای زندگی من، علت تصمیمها و انتخابهای من سوالی داشت با خواندن این کتاب به پاسخها میرسد. خیلیها از من میپرسند چرا من دیر به تیم ملی دعوت شدم یا چرا زود تیم ملی را ترک کردم؟ جواب همه این سوالها در کتاب آمده است.
* بیپروایی که شما در مسیر ورزشیتان داشتهاید در این کتاب هم دیده میشود.
بله و باز هم تاکید میکنم همه آنچه نوشته شده واقعیتهای زندگی من است.
بیپروایی های زندگی ورزشی من هم تاآنجا که فضای مکتوب به نویسنده اجازه داده، منعکس شده! خب وقایعی را نمیشد شرح و بسط بیشتری داد و آن هم احتمالاً به خاطر مجوزهایی است که کتاب باید میگرفته تا منتشر شود که البته زیاد هم نبود! مثلاً اتفاقاتی که برای سربازی من افتاد خیلی بیشتر از آن چیزی بود که در کتاب منعکس شده است. من آن زمان، دو روز زندانی بودم چون دوست نداشتم در یک تیم نظامی بازی کنم و دوست داشتم در ابومسلم و تیم شهرم باشم حتما آن ارگان نظامی مخالف بوده چنین چیزی در کتاب مطرح شود!
* قبل از انتشار کتاب، پوسترهای شما به عنوان یک فوتبالیست در خانهها بود و بازیهای شما هم پخش میشده و حالا چهره خداداد عزیزی بر جلد یک کتاب است که نشسته در قفسههای کتاب.
ورود به این مسیر تجربه تازهای برای من بود. وقتی داستان زندگیام را از نگاه دیگری خواندم، لذت بردم تجربههایی که من از سر گذرانده بودم حالا همه یکجا جمع شده بود. من کتاب را دوست داشتم و امیدوارم مردم هم دوست داشته باشند.
* چه بازخوردی از سوی مردم و یا مدیران فوتبالی دریافت کردید. عنوانهای زیادی در کتاب آمده اعم از اسم و پُست که حالا با خواندن این کتاب چهره آنها برای مردم کمی شفاف شده است!
کتاب تازه چاپ شده و هنوز نمیشود قاطعانه درباره بازخورد مردم و مخاطب صحبت کرد. اما این کتاب اگر آن قدر چاپ شود که یک نسخه از آن در هر خانهای باشد، باز هم فرقی به حال فوتبال ما نمیکند چون دنیای مدیریت در فوتبال ما و کلاً دنیای فوتبال، دنیایی مافیایی است و افراد با رانت و رابطه روی کرسیهای ورزشی مینشینند نه بر اساس شایستگی! به کسی جوابگو هم نیستند. ما هم بواسطه حضور در دنیای ورزش از پشت پرده خیلی مسائل باخبریم و شفافسازی میکنیم، حتماً از این انتقادها و شفاف سازیها دلخور میشوند و گله هم میکنند و برای حذف منتقد، تلاش میکنند. اما در نهایت اتفاقی که بخواهد برای فوتبال راهگشا باشد، نمیافتد چون مدیران به هیچ مقام و نهادی جوابگو نیستند و مافیای فوتبال قویتر از هر چیزی است که بخواهد مقابل آن بایستد!
* حتماً مطلع هستید که مسائل اقتصادی بر صنعت نشر ما سایه انداخته و گرانی کاغذ و کتاب باعث شده مردم بیشتر از پیش از کتاب و مطالعه فاصله بگیرند. حالا که وارد این حوزه شدهاید، بگویید حضور سلبریتیها مخصوصاً چهرههای ورزشی، چقدر میتواند به صنعت نشر ما و ترویج کتابخوانی کمک کند؟
باید از فضای مجازی برای این مساله استفاده کرد. فضای مجازی فضای شلوغ و پرمخاطبی است البته من زیاد در فضای مجازی نیستم چون فکر میکنم این فضا آلوده است اما در این فضا، سلبریتی ها حضور دارند و بواسطه همین حضور بیشتر از همه در معرض فحش یا تعریف و تمجید هم قرار میگیرند. باید چهرههای ورزشی و هنری اجازه دهند زندگی آنها نوشته شود چون خواندن زندگی نامه این افراد برای مردم همیشه جذاب بوده است. مردم دوست دارند با نوع زندگی این افراد و مسیری که طی کردند آشنا شوند. وقتی کتابی بر اساس زندگی افراد شناخته شده، نوشته شود مسلماً آنها برایش تبلیغ میکنند و به این صورت کتاب ترویج میشود. یک راهش حتماً همین است. ما در آکادمی فوتبال این کتاب را به همه هدیه میدهیم تا به نوعی از کتاب حمایت کنیم. بچههایی که عشق فوتبال دارند این کتاب را میخوانند و متوجه میشوند جایی که من الان هستم به آسانی به دست نیامده و با سختی همراه بوده پس با انگیزه و امید بیشتری ادامه میدهند. این اتفاق در حوزه هنر و سینما و موسیقی هم میتواند بیفتد و مؤثر باشد. به هرحال کتاب همیشه مخاطب دارد اما تعداد کسانی که مطالعه میکنند، کم است. اگر قرار است خواننده بیشتر شود سلبریتی ها میتوانند کمک کنند حالا چه در جهت چاپ زندگی نامههایشان همکاری کنند و یا در جهت معرفی و تبلیغ هر کتابی که میدانند خواندنش، خوب و مفید است.
* خود شما در مواجههای که با نوجوانان دارید چقدر راجع به این مساله دغدغه دارید؟
من در آکامی خیلی درباره این موضوع صحب میکنم و همیشه روی دو مساله تاکید دارم اول ارتباط با خانواده و احترام به بزرگتر و بعد هم جدی گرفتن تحصیل و مطالعه. همیشه هم گفتهام فوتبالیستِ با سواد، مسیر رشد بیشتری دارد تا فوتبالیستی که به درس و تحصیل اهمیت نداده و آنقدر درباره این دو موضوع دغدغه دارم که در کتاب هم منعکس شده!
منبع: قدس آنلاین
کلیدواژه: زندگی نامه رستم زاده زندگی من
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.qudsonline.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «قدس آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۸۰۵۰۸۶۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
چهرههای ورزشی که در ایران مسلمان شدند
به گزارش "ورزش سه"، خبر مسلمان شدن ژوزه مورایس یکی از مهمترین اخبار چند روز اخیر فوتبال ایران بوده و این اتفاق که باعث شده مورایس از آیین مسیحت به دین اسلام و مذهب شیعه روی آورد، یک اتفاق خاص برای اهالی فوتبال است. این خبر در نشست مطبوعاتی سپاهان و پس از پیروزی مقابل استقلال ملاثانی اعلام شد. او که گفته میشود به زودی با یک زن مسلمان ایرانی پیوند ازدواج خواهد بست، یکی از دهها ستاره و چهره نامدار فوتبال است که دین اسلام را برای ادامه زندگی برگزیده است. با این حال این تصمیم، در گذشته ورزش ایران نیز رخ داده بود و ورزشکاران خارجی زیادی در ایران، به دین اسلام روی آوردند.
عرفان اولروم
دنی اولروم یکی از چهرههای سرشناس ورزش ایران است که سالهاست به دین اسلام مشرف شده است. او ملیتی نیجریهای دارد اما از روزی که در سفارت کشورش در ایران همسرش را دید تصمیم گرفت تا تغییرات ابتدایی را در زندگیاش شکل دهد. اولروم که پیش از روی آوردن به اسلام یک مسیحی کاتولیک بود پیش از آمدنش به ایران سودای مسلمان شدن در سر داشت که ازدواج با همسر ایرانی این فرصت را به بهترین نحو برای او فراهم کرد: «در نیجریه مسلمانان زیادی وجود دارند و شاید بتوان ادعا کرد که اکثر نیجریهایها مسلمان هستند. تحقیقات زیادی درباره اسلام انجام دادم و به این نتیجه رسیدم که تنها در اسلام میتوانم گمشده خود را پیدا کنم، مدتها بود که در دل مسلمان شده بودم اما ازدواج بهانهای شد تا به این تصمیم خود جامع عمل بپوشانم.» همسر دنی اولروم که پس از مسلمان شدن نام عرفان را برای او انتخاب کرد، کارمند رسمی سفارت نیجریه بود.
او درباره زیارت حرم امام رضا علیه السلام نیز، مدتی قبل مصاحبه کرده بود و گفت:
امام رضا (ع) شخصیت بزرگ و بینظیری است. ارادت خاصی به ایشان دارم و شاید یکی از اصلیترین دلایل موفقیتم در راه آقای گلی لطف ایشان بود اما، متأسفانه آن زمان امکان زیارت حرم امام رضا (ع) را نداشتم چرا که مردم به سمتم هجوم میآوردند و نمیتوانستم به درستی و در آرامش آداب زیارت را به جای بیاورم.
لیلا رجبی
او سالها با نام لیلا رجبی و با پرچم ایران در رقابتهای بینالمللی شرکت کرد. ایلوشنکو بعد از ازدواج با پیمان رجبی (که او هم دونده و در حال حاضر مربی پرورش اندام است) و مشرفشدن به دین اسلام، یکی از ورزشکارانی است که سالها با نام ایران در رقابتهای بینالمللی شرکت کرد.
لیلا و همسرش از طریق یکی از دوستان که در بلاروس زندگی میکند با هم آشنا شدند. طبق گفتههای پیمان، فاصله آشنایی آنها تا ازدواجشان 2 سال طول کشید تا در این 2 سال لیلا فرصت داشته باشد که درباره دین اسلام و کشور ایران تحقیق کند. اینترنت و کتابهایی درباره دین اسلام، خواندن قرآن به زبان روسی و در آخر موافقت خانوادهها باعث شد تا ورزشکاری دیگر به جمعیت مسلمانان اضافه شود. لیلا که اسمش را خودش از طریق یک سایت ایرانی پیدا کرده است در حضور امام جمعه بوشهر شهادتین را گفت.
احمد مارکوس
اینبار این بسکتبالیست فرانسوی بود که با حضور در بیت آیتالله علوی گرگانی مسلمان شد و این اتفاق برای او بسیار خوشایند بود. احمد پس از مسلمان شدن گفت: برخورد و محبت مردم ایران باعث شد تا درباره دین اسلام تحقیق و مطالعه کرده و مسلمان شوم. از هنگامی که وارد ایران شدم و به تیم راه و ترابری پیوستم، برایم جالب بود تا در مورد دین اسلام و پیامبر اسلام بدانم. به همین دلیل از مسئولان خواستم کتابهایی که در این باره به زبان فرانسوی ترجمه شده، برایم تهیه کنند و آنها نیز بسیار زود این کار را انجام دادند. پیش از حضور در ایران تصور دیگری از این کشور داشتم، اما با حضور در ایران و شهر قم فهمیدم که تمامی آنها اشتباه بوده است. هنگامی که کتابهای دین اسلام را مطالعه کردم، نام احمد چندین بار در آنها ذکر شده بود. به همین دلیل تصمیم گرفتم تا این اسم را برای خود انتخاب کنم.
ژوزف سرجیو سیلوا دوس سانتوز (سجاد)
او مربی برزیلی بدنساز تیم صنعت نفت آبادان بود که در مراسمی روحانی، در حوزه علمیه آبادان با ادای شهادتین، مسلمان شد و به مومنین شیعه علیابنابیطالب پیوست. مربی برزیلی بدنساز تیم صنعت نفت نام سجاد را نیز به جای ژوزف برای خودش انتخاب کرد: «آشنایی من با اسلام با ایرانیان مسلمان در برزیل آغاز شد و در ایران این فضا برایم بیشتر هموار شد تا با اسلام آشنا شوم.» او همچنین میگوید خانوادهاش نیز به اسلام علاقه دارند.